جدول جو
جدول جو

معنی نخ کردن - جستجوی لغت در جدول جو

نخ کردن
(عَ تَ)
سوزن نخ کردن، نخ از سوراخ سوزن گذراندن
لغت نامه دهخدا
نخ کردن
نخ کردن سوزن. نخ راازسوراخ سوزن گذراندن
تصویری از نخ کردن
تصویر نخ کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یخ کردن
تصویر یخ کردن
سرد شدن، کنایه از دچار ترسیدن یا شگفت زدگی شدن، یخ زدن، فسرده شدن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ رُ فِ رِ دَ)
یا به چیزی رخ کردن. التفات کردن به چیزی. (از مجموعۀ مترادفات ص 48). متوجه شدن به چیزی. (آنندراج). روی کردن بدان چیز. روی آوردن بسوی آن چیز:
پیرهن بر تن خار و خس وادی تنگ است
یارب از تنگدلان رخ که سوی صحرا کرد.
واله هروی (آنندراج).
، پیش آمدن. روی دادن. اتفاق افتادن. (یادداشت مؤلف). و رجوع به رو کردن و روی کردن شود، جوانه زدن (درخت و گل و جز آن) ، سرخ کردن
لغت نامه دهخدا
(دُ دَ)
در زبان کودکان، بیرون کردن چیزی را که در دهان دارد: تخ کن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نو کردن
تصویر نو کردن
تازه کردن جدید ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
بسیارسرد شدن، دچارسرمای سخت گشتن، سخت متحیر و مبهوت ماندن، وارفتن دمغ شدن ناراحت شدن براثر بیمزگی شخص ثالث. یا یخ کردن کسی. گرفتن، کارااورونق یافتن، یا یخ کردن کسی نگرفتن، رونق نیافتن، مورد توجه قرارنگرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نم کردن
تصویر نم کردن
رطوبت رسانیدنکمی آب زدن: (نم کردن تنباکو -2. {تملق گفتنمجیزگفتن، زیر سرگذاشتن رفیقه برای تمتع از وی
فرهنگ لغت هوشیار
قطعه چوبی را بشکل منشور مثلث القاعده ساختن بنحوی که زاویه هر سطح نسبت بسطح دیگر قایمه نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخ کردن
تصویر تخ کردن
از دهان بیرون انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسخ کردن
تصویر نسخ کردن
باطل کردن زایل کردن: حکم نافذ او (پیغمبر) احکام عرب وعجم نسخ کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخ کردن
تصویر اخ کردن
((اِ. ک دَ))
از روی ناگزیری و اکراه پولی را به کسی دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یخ کردن
تصویر یخ کردن
((~. کَ دَ))
بسیار سرد شدن، کنایه از بسیار متعجب شدن، وا رفتن، دمغ شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
للانتفاخ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
Bloat
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
gonfler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
부풀다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
پھولنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
บวม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
להתנפח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
膨らむ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
使膨胀
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
kujaa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
फुलाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
membengkak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
ফুলানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
gonfiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
hinchar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
opzwellen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
надуватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
распухать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
puchnąć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
inchar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نفخ کردن
تصویر نفخ کردن
aufblähen
دیکشنری فارسی به آلمانی